#30
توسطمه تاب
ممنونم که اینقدر باحوصله اید و با محبت خوشحالم که تو این روزها و ماه ها باهاتون اشناشدم وبعد از خدا ،شما قشنگترین دلیل ارامشم و کم کردن استرسم بودین هستین .چون هرچی تو نت سرچ مکنی بیشتر نگرانت میکنه و دکتر ادمم همیشه دم دستش نیست خدا الهی خیرتون بده . من اونقد ازتون سوال پرسیدم که دیگه خودم یه ماما شدم بسکه همه چیزو ازتون یاد گرفتم .باور کنید همین سوال دو سه تا مونده به اخرم داشت دیوونه م میکرد همونه که برا موتور سواری تو بارداری بود ...هرجای نت نگا کردم یا مطلبی ندیدم یا چرت و پرت نوشته بود. و چون مجبور بودم به سوار شدن نگران این بودم نکنه تکونای موتور جنین رو تکون بده و مغزش زبونم لال تکون بخوره و مایع توش جم بشه و ..... خلاصه گاهی با این افکار تا مرز دیوانگی رفتم .اما حصور شما ارومم کرد .اینکه گفتید جنین کاری نمیشه اروم شدم .اینکه همیشه نگرانی هامو تو کمترین زمان برطرف میکنید نشون میده خدا شمارو برا ارامش دادن خلق کرده.خلاصه که خییییییلی دوستتون دارم .برام تو این ماه دعا کنید که نی نی م سالم دنیا بیاد