افسردگی پس از ازدواج

#1
سلام با تشکر از سایت وکارشناسان بسیار خوبتون.من حدود یک سالی هست که ازدواج کردم.قبل از نامزدی چون با شوهرم همکار بودیم با همدیگه ارتباط داشتیم.راستش چون یکم سنم بالا رفته بود واحساس تنهایی زیاد می کردم وعلاقه بسیار زیاد اون رو به خودم دیدم با اینکه سه سال از خودم کوچیکتر بود وهمشهریم هم نبود پیشنهاش رو جدی گرفتم.به امید اینکه جلوتر بریم اگه خوب نبود نه بگم.اما هرچه جلوتر رفتیم ومی دیدم عاشقانه دوستم داره نتونستم نه بگم و دلم براش سوخت ونامزد شدیم.الان بعد ازیک سال زندگی تو شهر اونهاهنوز نتونستم خودم را راضی کنم که تو غربت زندگی کنم .مرد خوبیه اما من شدید به خونوادم وابسته بودم والان هفته ای یکبار می تونم خانوادم رو ببینم وروز به روز افسردگیم داره بیشتر میشه.اون به هیچ عنوان راضی به زندگی توشهر مانمیشه چون پدرش مخالفه.دلم می خواد بزارم برم اما شدیدآ بهش وابسته ام.احساس میکنم نسبت به شوهرم دو قطب مثبت آهن ربائیم که هرچه میخوام طرفش برم واحساساتش رو برآورده کنم یه حسی اجازه نمیده ترو خدابگید چکار کنم


ارسال پست

بازگشت به “روانشناسي”

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 18 مهمان

cron