#16
سلام
الهام جان! بسیاری از مادرانی که اطراف شما و مقابل چشمان شما هستند و غرق شادی؛ این روزها را تجربه کرده اند. این بخش ها هم قسمتی از زندگی زیبای همه ی انسان هاست که امیدورام شما هم از آن به سلامت بگذرید...
شاد باشید و پر امید!
مراقب خودتون هم باشید! گروه خونی منفی که ندارید؟


كارشناس مامايي فيروز

#18
سلام عزیزم
عزیزم خیلی متاسفم که این جوری شد. اما تو رو خدا خونسردیتو. حفظ کن و حتما علتشو پی گیری کن. انشاالله دفعه اخر باشه که این طوری می شه. راستی دکتر نگفت علتش چیه؟
بالاخره بزودی مرادتو می گیری نگران نباش عزیزم.
به خدا میسپارمت...
thanks

#19
سلام الهام جونم
منم خیلی خیلی ناراحت شدم. :cry: واقعا که لحظات سختی رو میگذرونی :( اما عزیز دل امیدت رو از دست نده و خودت را به خدا بسپار. :) ایشالله که هرچه به صلاحته همون شه. :wink: در پناه او
آخرین ويرايش توسط 1 on marzie66, ويرايش شده در 0.
بهترین ها را برایتان آرزو می کنم.

#21
سلام الهام جان متا سفم عزیزم حکمت خدا بی دلیل نیست میدونم شرایط سختی هست ولی شناختی که ازت دارم و میدونم زن قوی هستی وهمیشه توکلت به خدا هست این دفعه سخت پیگیر شو و بعد بذار بارداربشی عزیزم ایشاا.. که موفق باشی در پناه حق قربانت

کورتاژ

#22
سلام دوستان عزیزم.من دیروز رفتم بیمارستان واسه کورتاژ.با کلی گریه زفتم بیمازستان .ساعت 7:30 صبح رفتیم.تا 8 کارای پذیرش رو همسرم انجام داد .ساعت 8:30 واسم 2 شیاف زیر زبونی گذاشتن و4 تا داخل واژنم .که 2 ساعت بعد خونریزیم خیلی شدید شد.کلی هم درد کشید م چون لخته لخته خون ازم میومد .بعد بردنم اتاق عمل واسه کورتاژ.اونچا چون بیهوش میکنن هیچی نفهمیدم 2 ساعت بعد به هوش اومدم.بعدش هم کمی درد داشتم واسم سرم وانتی بیوتیک زدن .من 6 ماهیش هم که کورتاژ کرده بودم انقد درد نکشیده بودم .دکترم گفت چون دفعه قبل سن حاملگیت کم بوده.دکترم واسم فیفول و سفالکسین ومفنامیک اسید نوشته . .........واقعا روزای سختی بود باید 3 هفته دیگه برم واسه ازمایش که علتش مسخص بشه...........................واقعا نگاه وحرفای خانواده شوهرم واسم خیلی سخته .منم چون الان خیلی دلم شکسته واقعا حرفای دیگران خیلی ارازم میده.اایشالله هیچکس این روزا زو تچربه نکنه ......................... :oops: :oops: :oops: :oops:

#23
کسیکه ازارتون میده باحرفاش قصدش اذیت کردن شماست. پس شما نباید خودتونو اذیت کنین و یا برنجین چون اونوقت اونا به خواسته شون میرسن. شما وفتی غصه میخورین غیر از اعصابتون که بهش فشار میاد واسه اینکه کورتاز شدین روجسمتون خیلی تاثیر منفی میذاره. شما باید خوشحال باشین چون باردار میشین بعد اقدام. زیر نظر یک دکتر خوب باشین. تازه یادمه قبلا گفتین که بچه هم دارین. پس نباید زیاد جوش بزنین. من بهتون قول میدم حاملگی بعدیتون با موفقیت به اتمام میرسه و نینی نازتون بسلامتی بدنیا میاد. انشاءالله.. دعای دیگران در حق ادم زود مستجاب میشه. برات دعا میکنیم

#24
سلام الهام جان گلم خودتو ناراحت نکن و اهمیت نده خواست خدا بوده غصه هیچی رو نخور دنیا ارزش غصه خردن نداره بی خیالی طی کن با حرفهای مریم خانوم موافقم واسه هم دعا میکنیم ایشاا... تک تک مون به حاجتمون میرسیم الهی آمین ایشاا..سخت پیگیر قضیه بشو وعلت رو جویا باش باپیشرفتی که علم داشته هیچکس بدون نی نی نمیمونه الهی آمین وایشاا... به زودی زود خبرنی نی دارشدنت رو میفهمیم صحیح وسالم ایشاا... قربانت

#25
جواب سلام را با علیک بده ،
جواب تشکر را با تواضع،
جواب کینه را با گذشت،
جواب بی مهری را با محبت،
جواب ترس را با جرأت،
جواب دروغ را با راستی،
جواب دشمنی را با دوستی،
جواب زشتی را به زیبایی،
جواب توهم را به روشنی،
جواب خشم را به صبوری،
جواب سرد را به گرمی،
جواب نامردی را با مردانگی،
جواب همدلی را با رازداری،
جواب پشتکار را با تشویق،
جواب اعتماد را بی ریا،
جواب بی تفاوت را با التفات،
جواب یکرنگی را با اطمینان،
جواب مسئولیت را با وجدان،
جواب حسادت را با اغماض،
جواب خواهش را بی غرور،
جواب دورنگی را با خلوص،
جواب بی ادب را با سکوت،
جواب نگاه مهربان را با لبخند،
جواب لبخند را با خنده،
جواب دلمرده را با امید،
جواب منتظر را با نوید،
جواب گناه را با بخشش،
و جواب عشق چیست جز عشق؟

هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار
مطمئن باش هر جوابی بدهی ،یک روزی ، یک جوری ، یک جایی به تو باز می گردد
بهترین ها را برایتان آرزو می کنم.

متوقف شدن رشد جنین

#26
سلام دوستان عزیزم.من دیروز رفتم بیمارستان واسه کورتاژ.با کلی گریه زفتم بیمازستان .ساعت 7:30 صبح رفتیم.تا 8 کارای پذیرش رو همسرم انجام داد .ساعت 8:30 واسم 2 شیاف زیر زبونی گذاشتن و4 تا داخل واژنم .که 2 ساعت بعد خونریزیم خیلی شدید شد.کلی هم درد کشید م چون لخته لخته خون ازم میومد .بعد بردنم اتاق عمل واسه کورتاژ.اونچا چون بیهوش میکنن هیچی نفهمیدم 2 ساعت بعد به هوش اومدم.بعدش هم کمی درد داشتم واسم سرم وانتی بیوتیک زدن .من 6 ماهیش هم که کورتاژ کرده بودم انقد درد نکشیده بودم .دکترم گفت چون دفعه قبل سن حاملگیت کم بوده.دکترم واسم فیفول و سفالکسین ومفنامیک اسید نوشته . .........واقعا روزای سختی بود باید 3 هفته دیگه برم واسه ازمایش که علتش مسخص بشه...........................واقعا نگاه وحرفای خانواده شوهرم واسم خیلی سخته .منم چون الان خیلی دلم شکسته واقعا حرفای دیگران خیلی ارازم میده.اایشالله هیچکس این روزا زو تچربه نکنه ..........
ارسال پست

بازگشت به “مشاوره ”

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 31 مهمان

cron