دل نوشته

#1
ميدونم اینجا جای دل نوشته نیست اما درمونده شدم دارم دق میکنم،چهار سال پیش ازدواج کردم،همون موقع تصمیم گرفتم نی نی بيارم.اوایل خوب بود کم کم دیدم نه يه مشکلی هست،افتادم به دکتر از این به اون،روزهای که خاطرات بدی رو برام زنده میکنه...کارم کشید به کلینیک ناباوري دنیا توسرم خراب شد گفتن پلی کیستیک هستی،خدا رو شکر شوشو خوب بود،دارو،آمپول،هزینه های سرسام آور، خلاصه،با اینکه هر ماه میگفتن عالیه فولیکول هات عالین نشد که نشد،هر ماه عذاب،هرماه تجربه ی شکست،هرماه کلی اميدو ناامیدی.. خسته شدم.گفتن لاپاراسکوپی باید بشه،وای مردم...بیهوش عمل،ای خدا بسه ديگه... نشد نشد نشد...کشید به iui باکلی امید رفتم انجام دادم، چهارده روز استرس،دعا،امید،گریه،سپری شد روز آزمایش با ناامیدی رفتم آز دادم،دوساعت حس مرگ...واما جواب مثبت............خدایا شکرت باورم نميشه،دلم خالی شد،چه حسی،مادر شدم،شوهرم،نفسم، کسی که همش بهم آرامش داد،ای خدا ذوق کرد،ديونه شد،حس کردم اون چهار سال از ذهنم رفت بیرون،جون گرفتم،وای مامانم خانواده ام چه حالی شدن همه شاد،بهمه گفتم....چهارده روز از آزمایش گذشت...


Re: دل نوشته

#2
دوهفته عشق، شادی،وای چه روزهایی رو داشتم تجربه میگردم،تاصبح با همسرم نقشه کشیدیم، ذوق کردیم اسم انتخاب کردیم،باهاش حرف ميزدم، نی نی خودم بود نفسم بود،رفتم سونو،وای دوباره شکستم،مردم،گفت جنین بی قلب،تکرار بتا،عدد پایین آمده،مرگ من....چکار کنم دستم رو پیش کی دراز کنم،گفت سقط، اون لحظه خودم سقط شدم،نابود شدم،آبروم رفت...ای خدا،چرا،خجالت کشیدم از چشمان همسرم،سرش رو انداخت پایین هيچي نگفت،از درون شکست،صدای قلبش رو شنیدم،خودم به جهنم...امروز صبح بیدار شدم...حس تهی شدن...پوچی...تموم شد،ومن منتظر سقط نی نی...یا امام رضا آقاجون نذرت داشتم...حاشا به کرمت آقا حاشا
ارسال پست

بازگشت به “سونوگرافی در بارداری”

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 14 مهمان

cron