درد و خستگی

#1
سلام دوست خوبم
اگه بدونید چقدر این اواخر همه چیز برام سخت شده. هفته ی پیش اینقدر حالم بد شد که بیمارستان بستری شدم.
فشار خونم به 8 روی 4 رسید و هموگلوبینم 7/9 بود.
درد زیر شکم و کشاله رانها ، تهوع و سرگیجه ی شدید داشتم.
خدا رو شکر الان از هفته ی پیش خیلی بهترم اما هنوز درد دارم. دردم درد زایمان یا انقاباضات شکمی نیست .زیر دلم نزدیک کشاله رونم سمت چپ ، مهره های کمرم و ساق پاهام اینقدر درد زیاده که شبها نمیتونم درست بخوابم.
دکترم چیز خاصی نگفت میگه اینها طبیعیه ، فقط باید بیشتر مراقب خودت باشی .یک سری ازمایش کامل دادم که همش غیر کم خونیم نرمال بود.
فشارم هم 11 روی 7 شده و فقط گاهی اوقات سرگیجه دارم. هنوزم مرتب اهن و اسید فولیک مولتی ویتامین میخورم. اما باز هموگلوبینم پایینه.
دکتر میگه احتمال اینکه به تزریق خون نیاز پیدا کنم زیاده و من نگرانم.
خوبی رفتن به بیمارستان و دیدن بخش های زایمان این بود که وقتی نوبت خودم بشه دیگه نمیترسم ، بخصوص اگه زایمان طبیعی داشته باشم.
اما اگه بخوام سزارین بشم کمی نگرانم ، چون از نزدیک شاهد این دو زایمان بودم .
میخوام بدونم چیکار کنم که دردهام کمتر بشه و آیا این ها طبیعیه؟
به نظر شما هم به تزریق خون نیاز پیدا میکنم؟
از هفته 37 باید منتظر باشم یا 40 هفته حتما تموم میشه ؟
الان 32 هفته و 5 روزم و از این دردها و سنگینی کلافه و خسته ام.
مامانم میگه به ارزش و زیبیایی چیزی که بدست میاری فکر کن تا خستگیت در بره ولی راستش رو بخواین این کار فقط یه ذره حالم رو بهتر میکنه.
همسرم هم فقط میگه عیبی نداره ، تموم میشه بالاخره خوب داری مامان میشی و از این حرفها ، اما من بیشتر ناراحت میشم و همش با خودم فکر میکنم چرا یه زن باید برای مادر شدن اینقدر عذاب بکشه و یه مرد خیلی راحت پدر بشه.
به نظر شما درارم افسردگی هم میگیرم؟
همه خیلی بهم توجه دارن ولی احساس میکنم هیچکس درکم نمیکنه که چقدر شرایطم سخته.
________________________________________
مامان شیدای بی رمق


#2
سلام
شیداجان ! خدا رو شکر که الان بهترید و در آزمایش همه چیز نرمال بوده ...نگران تزریق خون هم نباشید اولاً مواردی که به مادر گفته می وشد این احتمال وجود دارد زیاد است اما آنهایی که به مرحله ی عمل هم می رسند خیلی کم هستند در ثانی به فرض هم برسد به هر حال خود تزریق خون هم یک امکانی ست برای پیشگیری از اتفاقات بد و نباید حس بدی به آن داشته باشید می دونم مثل همیشه به خدا می سپارید...
در مورد دردها هم اگر مربوط به به هم ریختن محور عمودی بدن بر اثر جلو آمدن شکم و ... باشد شاید با اصلاح نوع نشستن و نوع کفش و ... فرق کند اما پزشکتون که از نزدیک از نوع درد مطلع اند باید تشخیص دهند....
چقدر کار خوبی کردید که زایمان ها رو دیدید این از بهترین اقداماتی ست که مادران برای کم کردن استرس زایمان می توانند انجام دهند.از 37 هفته به بعد شما سعی کنید هم از نظر فکری آماده باشید و هم ساک بیمارستانتون رو ببندید اما ممکن است تا خود 40 هفته کامل به طول بیانجامد. فراموش نکنید برای زایمان تا وقتی روند طبیعی خود زایمان شروع نشده و مورد دیگری هم وجود ندارد حتی یک روز هم زایمان را جلو نیاندازید...
شیداجان! اصلاً از افسردگی چیزی نگویید که به شما دوست خوبم اصلاً نمی آید درسته واقعاً فکر نمی کنم شرایطی که مادر دارد را هیچ کس به جز خود و خدایش درک کند و دلگرمی های دیرگان صرفاً از سر لطف است نه به این معنی که او را درک کرده اند اما شیداجان! از خدایی که این هدیه را خواستید صبر و شادی این هفته های آخرش را هم بخواهید... از آُسوده بودن پدران هم نرنجید این معامله ای ست که خدا با مادران کرده است و سود این معامله دنیا دنیا ثوابی ست که برای تک تک لحظات بارداری مادر، خدا به او خواهد داد...
آخرین ويرايش توسط 1 on KarshenaseMamaee, ويرايش شده در 0.
كارشناس مامايي فيروز

#5
دوست عزیزم مثل همیشه از جواب گرم و امید بخشتون ممنونم
شما درست میگید ، وقتی یادم میفته چه جوری و در چه شرایطی خدا این لطف رو بهم کرد آروم میشم.
شما که اوضاع منو میدونستید ، فقط خدا خواست تا الان این نی نی تو دلم باشه.
فکرکنم داشتم نا شکری میکردم با این غر غر کردن ها.
حالا هم از همین خدای مهربون میخوام که صبر و تحمل این مدت هم بهم بده تا بتونم مادر قوی و سالمی باشم.
بازم خیلی خیلی ممنونم دوست خوبم
__________________________________
مامان شیدا
ارسال پست

بازگشت به “کمردرد و پشت درد”

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 11 مهمان

cron