#31
سلام خانم کارشناس محترم
نمیدونمک میتونم ازتون گله کنم که چرا بهه جواب نمبدین یا نه؟
لطفا یه نظر لطفی بهم بکنید از بس انتظار کشیدم دیگه تحملم نمونده بخدا


#32
سلام رها جون
تبریک میگم انشااله خیره .
عزیزم انشااله که مشکلی پیش نمی آد موضوع بارداریت رو با همسرت در میان گذاشتی؟به مامانت کاری نداشته باش مهم خودت و همسرت هستین که می خواین بچه ها رو بزرگ کنید حالا مادرتون هرجور دوست دارند فکر کنند.
برای کارشناس پیغام خصوصی بزار.کاش من جای شما دوقولو باردار بودم .
در ناامیدی بسی امید هست

#33
رها جون ممکنه کیستی که تشکیل شده در اثر بارداری اتفاق افتاده باشه چون بارداری وجود دارد که هم کیست دیده شده و هم جنین. کدوم شهر زندگی می کنی؟
اما اگه ازمایش بتاتون مثبت باشه بارداریتون حتمی است حتی اگه تیتر بتا زیاد باشد شانس دوقولویی افزایش می یابد.
در ناامیدی بسی امید هست

#34
سلام عزیزم
من از خون ندادم واسه همینم بتارو نمیدونم
اما تو سونوگرافی دوتا ضربان قلب دوتا جفت خلفی و دوتا جنین وجود داره
شنبه میرم دکتر دیگه انتظارم داره به پایان میرسه انشالله
گلم شوهرم میدونه حتی زودتر از من میدونه
تبریزم گلم

#35
سلام الاله جون واسه دکتر رضاییم پیام دادم اما نه سوالم بین اون نوشته هاست و نه به ایمیلم پیغام داده
چه کنم؟ امروز خونابه دارم میترسم

#36
سلام عزیزم
اینجا پریروز زلزله سختی شد 6.2
البته کانون اینجا نبود ولی خوب باز حداقل 5 رو مااینجا حس کردیم و الانم شاهد بیشر از 160تا پس لرزه بزرگ وکوچک بودیم
من بدجور ترسیدم
یکی از نی نی هام ..... :cry: :cry: :cry: :cry: :cry: :cry:
فردا عمل دارم اونو در میارن تا اونیکی زنده بمونه چون اون هنوز ضربان داره و حالش خوبه
همگی دعاکنید
نه بخاطر من بلکه بخاطر اینکه دیگه زلزله نیاد و بیشتر از این زن و بچه نابود نشن
توروخدا دعا کنین
:cry: :cry: :cry: :cry: :cry: :cry: :cry: :cry:

#37
الاله جون سلام عزیزم جواب نداده اره خوب نگاه کردم و دیگه احتیاجی هم ندارم
مگه بین همه سوالات نباید نگاه میکردم 5 روز پیش زده بودم اما اثری نبود تو ایمیلمم جوابی نبود
بازم مرثی قربونت برم
دعام کن

#38
سلام رها جون
دوست منم ساکن تبریزه اما خدارو شکر براشون اتفاقی نیوفتاده انشااله برای شما هم اتفاقی نیوفته باشه .نی نی به خاطر هول زلزله ازبین رفت یا ضربان نداشت؟
دوستم منم پابه ماه بود اما دخترش 1 ماه زودتر به دنیا اومد یعنی دقیقا 1 هفته زودتر از زلزله شکر خدا حال هردوشون خوبه.اما بنده خدا دوستم خیلی هول کرده بود طوری که نای حرف زدن نداشت.
انشااله برای شما و خانواده اتون اتفاقی نیوفتاده باشه و بارداری بی خطری داشته باشی.
راستی دوستم شهرک باغ میشه میشینه. شما ساکن کجا هستی؟
در ناامیدی بسی امید هست

#39
عزیزم ما ولی عصر میشینیم
نه از حال رفتم و خوردم زمین
چشمموکه بازکردم امبولانس بودم
خدا رحم کرده بهم و بچه هام
از پله ها بچه بغل با کله اومدم زمین
ضربانش ضعیف شد و کم کم ازبین رفت
دکترا نمیدونن فعلا از چیه اما خونریزی هم دارم
الان بیمارستان شهریارم
دعام کن گلم

#40
سلام رهاي نازنين


واقعا متاسفم و يه دنيا ناراحت شدم...............


آرزوي سلامتي براي خودت و خانوادت دارم گلم
يه فرشته از آسمون برای عزیزترین موجود خدا مادر...............

#41
سلام آلاله جان خوبی؟
عزیزم اینجا هنوزم زلزله میاد من هنوزم بستریم یکی از نی نی هام از دست رفت ولی اون یکیرو باهزار نذر و نیاز و توسل و آمپولو دارو حفظ کردم
حالم اصلا خوش نیست
مامانم اوده دنبالم که وقتی مرخص شدم منو ببره تهران پیش خودش(خونه پدریم)که هم از زلزله در امان باشم هم از نازنین مراقبت کنه اما شوهرم کارش اینجاست نمیتونه باما بیاد
اما من رغبتی به رفتن ندارم میخوام اگه قراره بمیرم با گریز و فرار نه! بلکه با افتخار تو خونه خودمو پیش خونواده ی خودم و شوهر مهربونم بمیرم
درسته من زاده ی اینجا نیستم اما اینجا و مردمش دیگه تو این 5 سال شده وطن من
دخترم از زلزله بشدت میترسه مامانم میگه تا ساعت 3 نصف شب نمیخوابه وقتی اینو میشنوم دلم بیشتر به حال بچه های بی سرپرست زلزله زده میسوزه
ایکاش بستری نبودمو میتونستم بهشون کمک کنم
ایکاش

ونوس جان سلام
از اینکه احساس همدردی کردی ممنونم


دعامون کنین
خیلی زیاد واز ته ته ته ته ته ته دلتون

#42
سلام آلاله جان خوبی؟
عزیزم اینجا هنوزم زلزله میاد من هنوزم بستریم یکی از نی نی هام از دست رفت ولی اون یکیرو باهزار نذر و نیاز و توسل و آمپولو دارو حفظ کردم
حالم اصلا خوش نیست
مامانم اوده دنبالم که وقتی مرخص شدم منو ببره تهران پیش خودش(خونه پدریم)که هم از زلزله در امان باشم هم از نازنین مراقبت کنه اما شوهرم کارش اینجاست نمیتونه باما بیاد
اما من رغبتی به رفتن ندارم میخوام اگه قراره بمیرم با گریز و فرار نه! بلکه با افتخار تو خونه خودمو پیش خونواده ی خودم و شوهر مهربونم بمیرم
درسته من زاده ی اینجا نیستم اما اینجا و مردمش دیگه تو این 5 سال شده وطن من
دخترم از زلزله بشدت میترسه مامانم میگه تا ساعت 3 نصف شب نمیخوابه وقتی اینو میشنوم دلم بیشتر به حال بچه های بی سرپرست زلزله زده میسوزه
ایکاش بستری نبودمو میتونستم بهشون کمک کنم
ایکاش

ونوس جان سلام
از اینکه احساس همدردی کردی ممنونم


دعامون کنین
خیلی زیاد واز ته ته ته ته ته ته دلتون

#43
قربونت رهاي نازنين........

عزيزم ايشالله به سلامتي كه اومدي تهران اگه كاري داشتي من تهران زندگي ميكنم خوشحال

ميشم كمكه كوچيكي بتونم بهت بكنم ......

با آرزوي سلامتي براتون
يه فرشته از آسمون برای عزیزترین موجود خدا مادر...............

#45
مرثی گلم دانش جان
ممنونم که به فکرمی
از بس ترسیدمو دارو درمون خوردم که شیرم از قبل هم کمتر شده و تازه قابل دادن به شیر خوارم نیست
آش و دلستر همیشه میخوردم کمی شیرم بخاطر قرصهای یاسمین و بارداریم بود گلم


مرثی ونوس جان عزیزم همین که به فکرمی واسم دنیاست


بچه ها اینجا667 تا زلزله و پسش اومده که 28تاشون بالای تقریبا 5 ریشتره
خیلی وحشتناکه باور کنین

بچه ها توروخدا دعا کنین
ارسال پست

بازگشت به “رشد و تكامل در كودكان”

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 8 مهمان

cron