عدم احساس

#1
با سلام
من هفت هفته است که میگن مادر شدی.ولی خودم از این احساس مادرانه فقط نگرانی اش را درک کرده ام.مثلا نگرانی از جواب سونو یا نگرانی ازروابط خودم وهمسرم و ...همسرم هم از من بدتر.بجای اینکه به من آرامش بدهد فقط بی تفاوت است.در اثر این بی تفاوتی نسبت به حس پدرانه احساس میکنم هر روز بیشتر وبیشتر از همدیگر دور میشویم وبجای محبت کینه و دلخوری همراهمان شده.
خواهشمندم راهنماییم کنید. :oops:


#2
سلام دوست خوبم و تشکر از سوالتون
لطف کنید به سوال من جواب بدهید...
ایا این بارداری شما ناخواسته بوده یا اینکه با برنامه ریزی و تمایل شما و همسرتون اقدام به بارداری کردید؟


علت نگرانی شما چیه ؟ اگر ممکنه بیشتر توضیح بدهید !

منتظرم...

#3
سلام دوباره.تشکر میکنم از توجه شما.ما بعد از 5سال اقدام به بارداری کردیم.هردو با بچه دار شدن موافق بودیم بهمین دلیل هم اقدام کردیم.ولی حالا من احساس تنهایی میکنم.احساس میکنم که همه مسئولیتها ودرد ورنجها با من است و همسرم فقط منتظر است که فرزندمان متولد شود.من او را کاملا بی تفاوت نسبت به خودم وکودکمان واحساساتم میبینم.ببینید از این که هیچ احساس شوق اشتیاقی در او نمیبینم عذاب میکشم.احساس میکنم زندگی را دیگر باختم.حالا هم از زایمان پزشک بیمارستان اتاق زایمان واکنش همسر واطرافیانم پس از زایمان در برخورد با من وفرزندم میترسم. عذر می خوام خیلی حرف زدم یک آن کسی رایافتم تادرد این چند هفته ام را به او بگویم.باز هم از لطف شما ممنونم. :oops:
آخرین ويرايش توسط 1 on malieh, ويرايش شده در 0.

#4
سلامی دوباره به شما دوست عزیز و تشکر از اعتمادتون به سایت فیروز
من در حد اطلاعاتی که در مورد خودتون و همسرتون در این جا در اختیارم قرار دادید میتون چند نکته را خدمتتون عرض می کنم.

1. بهترین راه این است که زمانی که همسر شما از لحاظ روحی و جسمی وضعیت خوبی داشتند ( خسته و گرسنه و ناراحت نبودند ) با ایشون صحبت کنید . نیاز های خودتون را به عنوان یک خانم باردار با ایشون در میون بگذارید و این نکته را تاکید کنید که برای به دنیا آوردن کودکی سالم و شاد نیاز به جسمی سالم و روحیه ای با نشاط دارید . و تنها کسی که در این برهه از زمان بیش از هر کس دیگری می تونه کمکتون کنه همسرتون هست.
شاید ایشون واقعا نمیدونند این رفتارهاشون تا این حد باعث دلخوری شما میشه ؛ پس باید با زبانی ملایم و لحنی مهربان ایشون را آگاه کنید.

* خواهرم هر چند این تغییر وضعیت شما (بارداری) کمی بر روحیه شما اثر گذاشته و احساس نگرانی می کنید ، شاید هنوز باورتون نشده که تا چند وقت دیگر به لطف خدا صاحب فرزندی می شوید ؛ اما در هر صورت دیر یا زود باید وضعیت و شرایط خاص خودتون را بپذیرید و با ارامش تاکید می کنم با آرامش به فکر فرزندی که در راه دارید باشید.
در این شرایط شما بیش از هر چیز نیاز به آرامش دارید و آرامش شما در گرو داشتن افکاری مثبت است.
سعی کنید به هیچ عنوان به افکار منفی و آزار دهنده اجازه ورود به ذهنتون را ندهید .
این روزها خدا را به خاطر نعمتی که به شما عطا فرموده شکر کنید و بدونید که شکر نعمت های خداوند اثر عجیبی در نشاط و شادی شما خواهد داشت.

سعی کنید از حساسیت خودتون کم کنید ؛ این به نفع شما و فرزندتون هست.

انشالله این دوران را با درایت و بردباری و توکل به خدا به خوبی طی می کنید .
به روزهای خوب و قشنگی که در کنار فرزند و همسرتون خواهید داشت فکر کنید و خودتون را برای مادر بودن آماده کنید.

ما هم برای شما دعا می کنیم.

#5
سلام.
من خیلی سعی کردم که حساسیتهام رو کم کنم ولی واقعا نمیشه.همه این افکار در یک لحظه در ذهنم جاری میشه وساعتها منو درگیر میکنه وآزار میده.خصوصا که هر چقدر که میگذره من چاقتر وبدقواره تر میشم.من الان 21 هفته ازبارداریم میگذره وقتی فکر میکنم که ممکنه سالهای آینده دیگه وزن وقواره خوبی نداشه باشم اونوقت حداقل همسرم نمیتونه منو تحمل کنه.کمکم کنید تا از این افکار راحت بشم.
ارسال پست

بازگشت به “تبادل نظر بين كاربران سايت”

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 52 مهمان

cron