بهاره نوشته شده:باسلام خدمت روانشناس محترم من یک دخترسه سال ونیمه دارم وپنج ماهه باردارم تاقبل ازبارداری ام کار میکردم امابه دلایلی مجبورشدم ازکاری که براش خیلی زحمت کشیدم به نفع دیگری کناربکشم الان احساس شکست وناتوانی میکنم یه موقعیت خوب کار پیداکردم ولی دو ماه اخرحاملگیم سرکار برم بعد چهل روز مرخصی دارم میتونم بچه ام رو باخودم ببرم حاضرم همه سختیها رو تحمل کنم اما شوهرم مخالفه میگه توسرکار میری اعصابت خورده وبچه اولم هم به همین خاطرعصبی شده به نظر شما قید همه چیزرو بزنم بیکار وافسرده بچه هامو بزرگ کنم یاباسختی دادن به خودم وخونوادم موقعیتم رو حفظ کنم ایابردن یه نوزاد دوماهه به مهدهمراه خودم بهش ضربه میزنه و فقط توخونه ارامش لازم روداره
دوست عزیز مطمئنا هرکسی شرایط و روحیات خودش و خانواده رو بهتر از دیگران میشناسه، یه خانم ممکنه با کار بیرون دیگه توان و انرژی برای رسیدگی به امور منزل، تربیت بچه ها و همسرداری نداشته باشه و درمقابل خانمی با مدیریت خوب و البته صبوری زیاد میتونه بین کار بیرون و کار منزل و وظایف همسرداری و فرزندپروری تعادل ایجاد کنه، مطمئنا مسئولیت خانمی که شاغل هم هست به مراتب بیشتر از یه خانم خانه داره، درگیریهای ذهنیش بیشتره، دغدغه هاش بیشتره و انرژی مضاعفی هم باید داشته باشه تا بتونه روحیه اشو وقتی وارد خونه میشه حفظ کنه.
من خودم به شخصه موقعیتهای کاری زیادی برام پیش اومد و حتی باوجود قبولی کارشناسی ارشد که بسیارهم براش زحمت کشیده بودم ولی رسیدگی به فرزندم رو ترجیح دادم و الان با آرامشی که سعی میکنم توی خونه ایجاد کنم خیلی راضیم خوشحالم که همبازی کودکی پسرم من هستم و خودم تربیتش میکنم چون نسلهای قبل ازما هم کمی عقاید و شیوه های تربیتی متفاوتی دارن که ما قبولشون نداریم.
خلاصه به نظرم بجای فرسوده شدن توی محیطهای کاری که دغدغه های اجتناب ناپذیری هم داره توی خونه با آرامش به یه عشق بزرگتر که دیدن لحظات بالندگی کودکم هست میپردازم مگر بچه های ما چقدر قراره توی این سنین ناب باقی بمونن که ما هم درست توی این زمان که بیشتر از هروقت به آغوش و محبت مادر وابسته اند اونا رو چندین ساعت از این عشق محروم کنیم.
نه به نظرم با هیچ چیز نمیشه عوضش کرد حتی با همه تلاشهایی که برای رسیدن به یه هدف مادی بکار گرفتیم البته جسارت نباشه نظر من این بود صلاح کار خویش خسروان دانند...