شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و ...

#1
شبی ساکت و دلگیر خودم بودم
و قلبی که زغم بسته به زنجیر
و نزدیک اذان بود که پیچید به آفاق
همه نغمه تکبیر نوشتند که هنگام اذان دست به دامان خدا باش
و مشغول دعا باش که باز است به درگاه الهی در رحمت و آن لحظه بود لحظه شیرین اجابت
شدم غرق عبادت دو چشمم همه ام اشک شد و روی لبانم همه سوگند که یارب تو رهایم کن از این بند
و گفتم به خدا بین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم
همان جا که دل از سوز فراغش شده بی تاب
همان جا که زده دست به دامان زمین خوشه مهتاب
همان وادی سوز و عطش و درد
همان وادی شرمندگی آب
همان وادی پاک حرم حضرت ارباب
همان جا که زمینش همه نور است پر از شور و شعور است حماسه است غرور است شرمنده تر از وادی طور است و فرش حرمش از پر حور است
و بر مهدی زهرا همه شب راه عبور است
همان جا که حرم خانه دلهاست و عشقش همه در آب و گل ماست زیارتگه زهراست عبادتگه موسی است دخیل حرمش حضرت عیسی است و
زیباست خدا محو تماشاست که یک سو حرم شاه و یک سو حرم حضرت سقاست
مکانی که قدم رنجه نمودست گل یاس تمامش کند از عشق و احساس به لبهاش بود ذکر ابالفضل و دریای دو چشمش همه الماس همان کعبه کوچک کف العباس مکانی که در آن عشق زند موج همان جا که زند پر به هوایش دل من هر دم و هر شب همان جا که به هر جای زمینش هست نشان از قدم محترم حضرت زینب همان خاک که هم بدر و احد خندق و احزاب و حنین است که دل از عالم هستی برباید خیابان بهشتی که معروف به بین الحرمین است


Re: شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و ...

#3
هميشه ياد تو خدا دل منو تكون ميده
اينكه منو ميپذيري كرمتو نشون ميده
اینکه بازم صدات زده بنده ای که بخشیدیه
بدترينه گناه خدا گناه نا اميديه
(آه بحق زينب إرحَمني يا رب2) 2

يه ساله منتظر بودم مهمون ماه نور بشم
خدا نياره اون روزو از رحمت تو دور بشم
نكنه كه اي مهربون توي خوبات ديده نشم
ترسم از اينه ماه تو بگذره بخشيده نشم
(آه بحق زينب إرحَمني يا رب2) 2

دوباره باز كرم كن و به روي من غضب نكن
اي مهربون منو به اون عقوبتت ادب نكن
از رگ گردنم به من نزديكتري تو اي خدا
صد دفعه قهر كردم ولي بهم ميگي بيا بيا
(آه بحق زينب إرحَمني يا رب2) 2

حضرت ستار العيوب گناهامو مي پوشوني
درداي من رو از خودم، خدا! تو بهتر ميدوني
شبهاي ماه مهموني الهي العفو روي لب
ببين بازم دم ميگيرم ذكر عقيله العرب
(آه بحق زينب إرحَمني يا رب2) 2
یا رب دستانم را سوی تو می گیرم

اگر دستانم را بگیری

کسی مرا دست کم نمی گیرد

Re: شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و ...

#4
ناگهان تا که چشم وا کردم، ماه مهمانی خدا آمد

به سر سفره‌ی کرامت دوست، شاه آمد اگر گدا آمد

دیدم این جا میان مهمان‌ها، آمده هر که آبرو دارد

بین این بندگان خوب خدا، چه کند آن‌که خود گنهکار است

پشت مهمان‌سرای تو ماندم، پشت در جای بی سر و پاهاست

من همان به که پشت در باشم، آگهم جای من نه این‌جاهاست

نه که من آمدم به سوی تو باز، مثل هر بار آمدی یا رب

گر چه دیدی تو زشتی من را، فرصت توبه دادی‌ام امشب

اگر این گونه هم دهی راهم، باز هم آبروی من برود

مپسندی که بر زبان همه، ای خدا گفتگوی من برود

نه لباسی برای مهمانی، نه دگر خلق و حسرتی دارم

بعد یک سال تازه آمده‌ام، من هم آیا رخصتی دارم؟

گیر کردم میان برزخ خود، نه ره چاره دارم و نه کسی

حاصلم را تباه می‌بینم، چه کنم گر به داد من نرسی؟

من اگر خودم بودم، به دلم باز شور و شین آمد

مانده بودم غریب که ناگه، رحمت واسعه حسین آمد

با حسین آبرو گرفتم من، زشتی دل دوباره زیبا شد

عزتم داد و اعتبارم داد، نوکرش هر که گشت آقا شد

دست من را گرفت و گفت بگو، یاعلی و ز جای خود برخیز

ای ز سنگ گنه زمین خورده، حال بر روی پای خود برخیز

هر که با ذکر یاعلی برخواست، تا قیامت ز پا نمی‌افتد

هر که با مرتضی علی آمد، پس ز چشم خدا نمی‌افتد
یا رب دستانم را سوی تو می گیرم

اگر دستانم را بگیری

کسی مرا دست کم نمی گیرد

Re: شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و ...

#5
منو ببخش اگه اشكي نمونده تو چشمام منو ببخش اگه سوزي نداره دعاهام
منو ببخش براي همه پرده دري هام
منو ببخش بابت لحظه هاي تو خلوت منو ببخش گناهام بوده از روي غفلت
منو ببخش از خودم به تو دارم شكايت
ياغافر الذنب! نامه تباهم
بيا و بگذر از اشتباهم
الهي العفو 4

منو ببخش كه اسير ظواهر دنيام منو ببخش بابت بي حيايي چشمام
منو ببخش برا اشكاي چشماي آقام
منو ببخش چشم روي خوبي تو پوشوندم منو ببخش اگه من سر قولم نموندم
منو ببخش بي حيايي و به اوج رسوندم
گناه مي كردم منو ميديدي
ولي ز بَندَت دست نكشيدي
الهي العفو 4

منو ببخش ندارم ديگه حال مناجات منو ببخش نمي شم مستحق عنايات
منو ببخش به گل روي عمه ي سادات
منو ببخش ميون نوكراي حسينم منو ببخش جزء گريه كناي حسينم
منو ببخش عاشق پايين پاي حسينم
به سر هواي كربلا دارم
شوق ضريح نينوا دارم
الهي العفو 4
یا رب دستانم را سوی تو می گیرم

اگر دستانم را بگیری

کسی مرا دست کم نمی گیرد

Re: شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و ...

#6
مناجات با خدا



در شام تارم سپیده سر زد

یأس از دل من یکباره پر زد

آمد امید و حلقه به در زد

یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو

عبد گنهکار آمد دوباره

می گردد آخر دنبال چاره

یارب به او کن امشب نظاره

یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو

او روسیاه از کردار خود شد

در بستر غم، بیمار خود شد

از نور دور و در نار خود شد

یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو

او کوهی از درد یا کاشِفَ الضُّر

رو بر تو آورد یا کاشِفَ الضُّر

نگو که برگرد یا کاشِفَ الضُّر

یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو

ربّ کریمم أَستَغفِرُالله

در خوف و بیمم، أَستَغفِرُالله

عبد رجیمم، أَستَغفِرُالله

یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو

من روسیاهم، یا دائِمَ الفَضل

غرق گناهم، یا دائِمَ الفَضل

بشنو تو آهم، یا دائِمَ الفَضل

یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو

از تو بریدم اللهُ اکبر

توبه دریدم الله اکبر

آتش خریدم الله اکبر

یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو

از رحمت تو من دور گشتم

مغرور گشتم، مغرور گشتم

حالا که کمتر از مور گشتم

یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو

پروردگارم پروردگارم

رو کردم امشب دار و ندارم

مهر علی را در سینه دارم

یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو

با حُب زهرا با مهر حیدر

هی می زنم من حلقه به این در

لطفی به من کن در روز محشر

یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو

مهمانم امشب یا کاشِفَ الکَرب

گریانم امشب یا کاشِفَ الکَرب

عطشانم امشب یا کاشِفَ الکَرب

یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
یا رب دستانم را سوی تو می گیرم

اگر دستانم را بگیری

کسی مرا دست کم نمی گیرد

Re: شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و ...

#7
آه ای خدا ! دار و ندار ما نیامد


آقا و صاحب اختیار ما نیامد





ماه مبارک، سفره اش را پهن کرده


خوب است امّا سفره دار ما نیامد





شاید نگاه حضرتش برگشته از ما


وقتی گُلی بر شاخسار ما نیامد





باید که از اعمال این هفته بپرسیم ...


... آخر چرا این جمعه یار ما نیامد؟!





عادت به تاریکی ما شاید سبب شد


ماه مُنیر شام تار ما نیامد





درد فراق یار ... گریه ... آه ... افسوس


از چه به پایان انتظار ما نیامد؟





وقتی که ما سرگرم کار خویش هستیم


حق دارد او در روزگار ما نیامد





سهمیّه ی کرب و بلای ما چه شد پس؟


آخر چرا وقت قرار ما نیامد؟





باید به حقّ عمّه اش او را قسم داد


آن عمّه ای که در میان مقتل افتاد
یا رب دستانم را سوی تو می گیرم

اگر دستانم را بگیری

کسی مرا دست کم نمی گیرد

Re: شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و ...

#8
مناجات با خدا



می رود یک به یک از دست سحرها افسوس

می رود یک به یک از دست گوهرها افسوس

دوست دارم به سما پر بزنم اما حیف

به سراغم نمی آیند که پرها افسوس

چند سالیست که دیگر بصرم گریان نیست

خشک خشک است دگر اشک بصرها افسوس

از بلا دور شود هر که کند یاد خدا

شهرمان گشته پر از چشم نظرها افسوس!!!

بهر نابودی بت های درونم ای کاش

داشتم بر کف خود تیر و تبرها افسوس

راه پر پیچ و خم و راه بلد می خواهم

به زمین می خورم از بین گذرها افسوس

روزه ی من تهی است و سپر نفسم نیست

دیگر از کار فتادست سپرها افسوس

سفرۀ رنگی افطار برای رب نیست

خواستم تا که کنم جلب نظرها افسوس

عارفانِ رهِ معشوق شهیدان هستند

که خریدند به جان جمله خطرها افسوس

آن جوانان خدایی همگی رفتند و...

داغشان ماند به دل های پدرها افسوس

عمدتا داغ پسر بهر پدر سنگین است

داغ اولاد کند پاره جگرها افسوس
یا رب دستانم را سوی تو می گیرم

اگر دستانم را بگیری

کسی مرا دست کم نمی گیرد

Re: شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و ...

#9
سلام دوستای گلم
من عاشق این بیتم
خدایا چنان کن سرانجام کار توخشنود باشی ومارستگار
این بیت رو همیشه روی ورقه های امتحانات 5ترم دانشگام هم مینوشتم همیشه وهمه جا مینویسم واز خدا میخوام هرچیزی باعث خوشنودی خدای مهربونم هست وصلاح ما منتظرا هستش بهمون هدیه بده به حق این شبهای خیلی عزیز........... آمین
خدایا بحق محمد وعلی وفاطمه وحسن وحسین (ع) مواظب نور چشم ما باش . . . سپردمش به خدا

Re: شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و ...

#10
یارب تو مرا به نفس طناز مده
با هر چه به جز تست مرا ساز مده

من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آن توام مرا به من باز مده

حضرت مولانا

#مولانا
تور کیشتور کيشتور کیش از تهرانتور لحظه آخری کیش
تور کربلا
ارسال پست

بازگشت به “سایر موراد ”

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 14 مهمان

cron