پنج شنبه رفتم ازمایش خون
ناشتا ازم خون گرفت بعد یه مقدار پودر قند وبااب حل کرد داد به من بعدازخوردن بالا اوردم
دوبار از مایش گرفت
ویکساعت بعد یعنی 3بارازمایش دادم
الان همکارم میگه چون بالا اوردی ازمایشت غلط دوباره باید بری ازمایش بدی
باورکنید طاقت خوردن پودرقند ندارم اونم تو ازمایشگاه
چکارکنم
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#2من تا حالا نشنيدم پودر قند بايد خورد
خب نميشه يه چيز ديگه بخوري مثلا شكلات؟
خب نميشه يه چيز ديگه بخوري مثلا شكلات؟
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#3منم گفتم ناشتا نمیتونم بخورم
پودرقند اب کردن دادن من
پودرقند اب کردن دادن من
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#4چه مسخره
اينهمه آب ميوه قند دار هست
خودت بخر ببر شايد بگن ميتوني آب ميوه بخوري
اينهمه آب ميوه قند دار هست
خودت بخر ببر شايد بگن ميتوني آب ميوه بخوري
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#5انشاا... رفتی برای ازمایش دیابت تازه میفهمی خدیجه چی کشیده
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#6سلام.
این آزمایش رو باید همه خانم های باردار انجام بدن.
نمیشه غیر از پودر قند چیز دیگه ای بخوری، باید همون چیزی باشه که تو آزمایشگاه میدن.
خدیجه جون هر وقت آزمایش قند می خوای بدی، از 12 ساعت قبلش چیزی نخور.
این آزمایش رو باید همه خانم های باردار انجام بدن.
نمیشه غیر از پودر قند چیز دیگه ای بخوری، باید همون چیزی باشه که تو آزمایشگاه میدن.
خدیجه جون هر وقت آزمایش قند می خوای بدی، از 12 ساعت قبلش چیزی نخور.
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#7چیزی نخوردم
اما بعد ازخوردن پودر قند بالا اوردم
حالا همکارم میگه جواب ازمایش اتباه نباید بالا میاوردی
اما بعد ازخوردن پودر قند بالا اوردم
حالا همکارم میگه جواب ازمایش اتباه نباید بالا میاوردی
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#8اي بابا چه سخته اين بارداريz.m2000 نوشته شده:سلام.
این آزمایش رو باید همه خانم های باردار انجام بدن.
نمیشه غیر از پودر قند چیز دیگه ای بخوری، باید همون چیزی باشه که تو آزمایشگاه میدن.
خدیجه جون هر وقت آزمایش قند می خوای بدی، از 12 ساعت قبلش چیزی نخور.
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#9آره سمیرا جون.
بارداری خیلی سخته ولی در عین حال شیرین.
پسمل من طوری تو شکمم میچرخید که از روی لباس هم میشد دید
بارداری خیلی سخته ولی در عین حال شیرین.
پسمل من طوری تو شکمم میچرخید که از روی لباس هم میشد دید
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#10دعاکنید منم بچم سالم باشه
اخه دیروز یک اتفاق بعد افتاد من خیلی ترسیدم
بعدش کمرم درد گرفت اما خون و... ندیدم اما تا همین الان یاد اون حادثه شوم میفتم میترسم
اخه دیروز یک اتفاق بعد افتاد من خیلی ترسیدم
بعدش کمرم درد گرفت اما خون و... ندیدم اما تا همین الان یاد اون حادثه شوم میفتم میترسم
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#11آخي عزيزم چه شيطون بودهz.m2000 نوشته شده:آره سمیرا جون.
بارداری خیلی سخته ولی در عین حال شیرین.
پسمل من طوری تو شکمم میچرخید که از روی لباس هم میشد دید
خانوما دو بار مورد توجه و احترام عموم هستن كه هر دوبارش خيلي لذت بخشه
يكي شب عروسي يكي زمان بارداري
همه توجه ها سمت آدمه خيلي حال ميده
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#12مواظب باش ديگه خديجهخدیجه بانو نوشته شده:دعاکنید منم بچم سالم باشه
اخه دیروز یک اتفاق بعد افتاد من خیلی ترسیدم
بعدش کمرم درد گرفت اما خون و... ندیدم اما تا همین الان یاد اون حادثه شوم میفتم میترسم
اون بچه همه ما فيروزه ايهاست بلائي سرش نياري
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#13آره دقیقا.
تا وقتی بارداری همه عین پروانه دورت میگردن، همه چیز برات فراهمه و کلا سلطنتی حال میکنی
ولی وقتی نی نی به دنیا بیاد دیگه هیچکی نمیگه عمو خرت به چند، همه حواس ها میره سمت نی نی، اون وقته که آی حرصت میگیره، آی حرصت میگیره
نگران نباش خدیجه جون.
من تو بارداریم یه بار سوسک از کنارم رد شد، طوری ترسیدم که چسبیدم به سقف
تا وقتی بارداری همه عین پروانه دورت میگردن، همه چیز برات فراهمه و کلا سلطنتی حال میکنی
ولی وقتی نی نی به دنیا بیاد دیگه هیچکی نمیگه عمو خرت به چند، همه حواس ها میره سمت نی نی، اون وقته که آی حرصت میگیره، آی حرصت میگیره
نگران نباش خدیجه جون.
من تو بارداریم یه بار سوسک از کنارم رد شد، طوری ترسیدم که چسبیدم به سقف
Re: دیابت بارداری کارشناس تراخدا بیاجواب بده
#15عمو خرت به چندz.m2000 نوشته شده:آره دقیقا.
تا وقتی بارداری همه عین پروانه دورت میگردن، همه چیز برات فراهمه و کلا سلطنتی حال میکنی
ولی وقتی نی نی به دنیا بیاد دیگه هیچکی نمیگه عمو خرت به چند، همه حواس ها میره سمت نی نی، اون وقته که آی حرصت میگیره، آی حرصت میگیره
نگران نباش خدیجه جون.
من تو بارداریم یه بار سوسک از کنارم رد شد، طوری ترسیدم که چسبیدم به سقف
بيا من گفتم كه به دلت نگيري نگي كسي نگفت بهت عمو خرات به چند